دوست ندارم داخل جامعه باشم! 

اما نمی خوامم  تنها باشم.

افکارم مثل افکار شیطان سیاه شده:)

دردهام از حرفای دیگران منشا میگیره،سکوت من در این اجتماع حرف های زیادی داره.

میتونم خودمو حبس کنم داخل لونه ای که هیچ کس درش رو باز نمیکنه.

می تونم خودم رو مثل اونا کنم 

دروغ بگو؛ لبخند بزن با اینکه دوستش نداری 

طوری که اون میخواد لباس بپوش

طوری که اونا میخوان رفتار کن

تو عروسکی و میخوای من عروسک  رفتارت باشم

دردهام رو حس میکنی؟

میتونی لمسشون کنی؟ 

هر لحظه این نقاب ها بیشتر منو زجر میدن!

حس میکنم دنیای دنیایی هستم که متعلق به من نیست!

من یه انسانم؟

#خطاب به پاتریک

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها